اون عجيب ترين انساني بود كه مي شناختم

اون رو خوب مي شناختيد؟

مي شناختمش

 

خوب به هر حال

آيا اون واقعا...

...استحقاق چنين جايي رو داره؟

 

لرد آلنبي، مي تونيد در مورد لارنس
صحبت كنيد؟

چي، صحبت بيشتر؟

 

...شورش در صحرا

نقش مهمي در مبارزات خاورميانه اي داشت...

بله قربان ولي در مورد خود
سرهنگ لارنس

 

نه،نه، شما ميدونيد كه من ايشون
رو خوب نمي شناختم

 

آقاي بنتلي شما هم به اندازه ديگران
در مورد لارنس اطلاعات داريد

بله، من مفتخرم كه ايشون رو مي شناختم

و اينكه ايشون رو به جهانيان شناسوندم

او يك شاعر، نابغه و جنگاوري قدرتمند بود

سپاس گذارم

در ضمن اون بي حياترين بازيگر
از زمان بارنوم و بيلي بود

شما آقا، كي هستيد؟

اسم من جكسون بنتليِ

 

من صحبت هاي شما رو شنيدم
و استثنايي بزرگ در اون ديدم

- اون مرد بزرگي بود
- شما اون رو مي شناختيد؟

نه نمي تونم ادعا كنم كه اون رو مي شناختم

من افتخار اين رو داشتم كه در دمشق
با ايشان دست دادم

مي شناختيش؟ من هیچ وقت نمي شناختمش

اون مسوئليت كوچكي در واحد من
در قاهره داشت

 

...مايكل جورج هارتلي

اينجا اتاق كثيف، تاریکُ كوچكي است...

درسته

ما در اون راحت نيستم

من هستم، اينجا از يك گودال كثيف كوچك بهتره

- پس تو آدم منحصر به فردي هستي
- درسته

 

اينم ويليام پاتر با روزنامه من

- بفرماييد
- ممنونم

 

مي تونيد يكي از سيگار هاي سر جوخه
هارتلي رو بكشيد؟

 

- اونجاست؟
- البته

تيتر ها

 

ولي شرط مي بندم
كه در روزنامه تايم كسي خبردارنيست

 

"قبايل بديون به قلعه ترك ها حمله كردند"

 

و شرط مي بندم كه هيچ كس در اين قرارگاه
حتي خبر نداره كه اتفاق افتاده

و يا اينكه اهمیتی بده اگر اتفاق افتاده باشه
اجازه بديد سيگارتون رو روشن كنم؟

 

آقاي لارنس؟
بله؟

- بهانه قربان
- ممنونم

 

خيلي وقت ها اين كار رو مي كنيد قربان
از جنس پوست و گوشته

مايكل جورج هارتلي
تو يك فيلسوفي

و شما هم مصلح

 

- درد مياره
- معلومه كه درد داره

 

پس رمزش در چيه؟

رمزش در اين نيست كه درد رو به یاد مياره ویلیام پاتر

...به هر حال اگر کاپیتان گيبون سراغ من را گرفتند

...بهشون بگيد براي گفتگويي با ژنرال رفتم

 

- اون آدم خوبيه
- درست ميگه

 

لارنس

 

بله؟

...تو بايد

شما هميشه در شلوغي كلاه به سرداريد؟

 

هميشه

شما الان بايد سر پستتون باشيد
كجا مي رويد؟

نباید حرفهای توی فروشگاهی زد
فِرِدی، نه توی شلوغی

من به گفت‌وگو با ژنرال مي رم

من به عنوان مافوقت ازت سوال نمي كنم
ولي به عنوان مسوئل تمام اين وضعيت

ما یکی رو با پوتین چرمی اینجا نمیخوایم
کسی که باید سر انجام وظیفه‌اش باشه

كجا داريد مي رويد؟

 

من بايد بگم، لارنس

- متاسفم
- تو يه دلقكي لارنس

آه، خوب همه ما كه نمي تونيم رام كننده شير ها باشيم

 

متاسفم

 

اين يك دسيسه‌ست، درايدن

و من نمي تونم اجازه بدم
...يك ستوان مغرور، زمخت

رو به مافوقش كنه و بي توجه به كارش ادامه بده...

به نظر نمي‌رسه كه اون
چيز زيادي ازدست داده باشه

اين حرف رو نزن درايدن
اصولی در کاره

البته كه اينطوره

اون اصلا اينجا در قاهره به كار نمياد

اون شايد بايد در عربستان باشه
اون وسايلش رو مي شناسه، آقا

منظورت اينه كه كتاب ها رو مي شناسه

من همين الانش سرهنگ برايتون رو که مثه یک سربازه فرستادم

اگر برايتون فكر مي كنه كه ما بايد
اسلحه بفرستيم، اين كار رو مي كنيم

 

خوب، پس ديگه چي مي خواي؟

...اینکه مانعي و سوالی براي ستوان لارنس

در ارائه مشاوره نظامي نباشه...

خداي من، اين ديگه نه

اين فقط به خاطر اينه كه اعراب
...دوست دارند آدم خودشون رو در

در چي؟

كه بتونيم شرايط رو خودمون ارزيابي كنيم

پس بايد بهتون بگم كه
...اين عقيده منه كه افسران من

زماني رو كه براي اعراب بدوي صرف كردند...
تلف شده

اونها طايفه دزد ها هستند

اونا به مدينه حمله كردند

و ترك ها هم قلع و قمع شون كردند

اينو نميدونستيم

ما ميدونيم كه اونا تحملش رو ندارند
يه قوز بالا قوز

 

اگر نظر شخصي من رو بخواهيد
تمام اين ها نمايش و بازيه

جنگ واقعي با آلمان ها به وقوع میپیونده نه با ترك ها

و نه اينجا بلكه در جبهه غربي

لشگر بدويون شما
...يا هر چيز ديگه اي

فقط يه بازيچه ساده است...

مسايل بزرگ تنها با يك جرقه آغاز مي شوند، قربان

 

آيا اعراب خواهان دردسر بزرگ در عربستان هستند؟

دیوان اعراب فكر مي كنند كه وقتي همه چيز تمام شد
طرف ما رو مي گيرند؟

دیوان اعراب هم اكنون فكر مي كنند كه مساله اصلي
پيروزي در جنگه قربان

 

به من وظايفم رو شرح نده، آقاي درايدن

 

- لارنس، قربان
- بفرستش داخل

 

صبح بخير، قربان

با احترام

 

اگر شما نافرمان هستید
من شما رو دستگير مي كنم

- اين روش منه قربان
- چيه شما؟

روش من قربان
به نظر نافرماني مياد، ولي اين طورنيست

من نمي تونم اين حالت، يا روش
احمقانه شما رو بپذيرم

- من هم همين مشكل رودارم قربان
- خفه شو

دیوان اعراب فكر مي كنه
كه تو مي توني در عربستان مفيد باشي

چرا، من نمي تونم تصور كنم

تو از پس مسووليت هاي ساده خودت در اينجا برنمياي

 

من نمي توانم بنوازم ولي"
"مي توانم از شهري، ايالت بسازم

- چي گفتي؟
- تميستكول، قربان

- يك فيلسوف يوناني
- من مي دانم كه شما تحصيل كرده ايد

در پرونده شما ذكر شده

 

تو موجودي هستي كه
من نمي توانم تحمل كنم، لارنس

 

ولي فكر مي كنم مي تونه اين طور نباشه

 

خيلي خوب درايدن مي توني به مدت شش هفته
اون رو در اختيارداشته باشي

كي ميدونه؟ شايد آدمت كنه
بيا تو

 

بله، چي شده؟

كاروان فردا شب به بندر مي رسه

- واقعا؟
- بله قربان

 

آنجا توپخانه اي نيست

ولي بايد توپخانه باشد

 

قربان، اين مساله مربوط به
اعزام يك هيات ميشه

اون بايد به ينبو بره، يك راهنما پيدا كنه
عرب ها رو پيدا كنه و بعد برگرده

اون در شش هفته نمي تونه اين كار رو انجام بده

 

- پس دو ماه
- سه

 

خيلي خوب، سه. حالا اجازه ميديد
كمي كار انجام بدم، آقاي درايدن؟

ممنونم، قربان

 

من بايد بگم از شما سپاسگزارم، قربان

خفه شو، و برو بيرون

 

قربان؟

 

من چطوري مي تونم بدون توپخانه لعنتي
تو يه جنگ لعنتي شركت كنم؟

 

- چطور اين كار رو كردي؟
- بهتره بپرسي چرا به خودم زحمت دادم

- چون من آدم اين كارهستم
- داشتم در اين مورد فكر مي كردم

معلومه كه هستم
حالا كار چيه؟

پيدا كردن شاهزاده فيصل

خوبه، و وقتي پيداش كردم؟

 

بفهمي چطور آدميه

بفهم كه قصدش چيه
نه تصميم بعديش

اين كار سرهنگ برايتونه
نه كار تو

منظورم، تصميم نهاييش در كل عربستانه

 

اين موضوع تازه ايه

 

الان كجا هستند؟

جايي در سیصد مايلي مدينه

آن ها بدوي هاي حشمتيه هستند

آن ها مي تونند روزي شصت مايل در صحرا طي كنند

ممنونم، درايدن، حتما جالب خواهد بود

 

،لارنس
:فقط دو موجود در صحرا بهشون خوش مي گذره

بدوي ها و خدايان، و تو هيچ كدوم نيستي
اين رو از من داشته باش

،براي انسان عادي
آنجا كوره اي سوزان است

نه، درايدن، خوش مي گذره

 

همه ميدونند كه تو آدم شوخي هستي

 

مي توني بنوشي

 

يه ليوان

 

تو نمي خوري؟

 

نه

 

من مينوشم وقتي تو خوردي

 

من بدوي هستم

 

حالا واقعاً
تو يه افسر انگليسي هستي؟

بله

 

از قاهره؟

بله

 

- تو که از قاهره تا اينجا سواري نكردي؟
- نه

خداي من، از اونجا نُهصد مايله
من با قايق اومدم

 

و قبل از اون؟

 

از انگليس؟

بله

 

واقعا؟

 

از آكسفورد شاير

 

اونجا يك منطقه صحراييه؟

 

نه. منطقه چاقيه، آدماش چاق هستند

 

تو چاق نيستي؟

 

نه

 

من فرق مي كنم

 

...بيا

 

بگيرش...

 

،اول مي برمت پيش ملك فيصل
و بعد تو بهم بده

حالا بگيرش

 

غذاي بدوي

 

خوبه

بيشتر؟

 

- بدو
- كجا؟

 

از اينجا تا اردوي ملك فيصل
منطقه حارثه

بله ميدونم

- من حارث نيستم
- نه

حزيمي، از بني سالم

 

پاي راستت رو محكم كن.
با پاي چپت بگيرش

...وقتي آماده رفتن شدي

روي شانه اش بزن و بگو...
"هات-هات-هات"

 

،امروز سخت خواهد بود
ولي فردا سواري خوبي خواهد بود.

 

،فكر كنم فردا به چاه مستوره مي رسيم
بله

،و از چاه مستوره تا اردوگاه ملك فيصل
يك روز دیگه راه است

حالا

 

خوبه؟

چیزی نیست

 

اين يه چاه حارثه

حارث ها آدم هاي پیسی هستند

 

ترك ها؟

 

بدو

 

اون كيه؟

 

اون مرده

بله

 

چرا؟

 

اين چاه منه

 

من ازش خوردم

 

خوش آمديد

 

اون دوست من بود

- اون؟
- بله، اون

 

- اين اسلحه مال توـست؟
- نه، اون

 

مال اونه؟

 

مال منه

 

پس ازش استفاده مي كنم

 

...دوستت

 

يه حزيمي از بني سالم بود...

ميدونم

 

من علي بن خريش هستم

 

من در مورد تو شنيده ام

 

...خوب

 

يه حزيمي اينجا چيكار مي كرد؟...

اون داشت من رو مي برد به ملك فيصل كمك كنم

 

- تو از قاهره فرستاده شدي؟
- بله

 

من براي تحصيل در قاهره بودم

 

من هم مي توانم بخوانم و بنويسم

 

ارباب فيصل من
در حال حاضر يك نفر انگليسي را در اختياردارد

اسم تو چيه؟

 

اسم من متعلق به دوستان منه

 

هيچ كدام ازدوستان من آدمكش نيستند

 

تو عصباني هستي، انگليسي

 

اون هيچ كس نبود

چاه همه چيزه

 

حزيمي ها اجازه ندارند از چاه هاي ما آب بخورند

اون اين رو مي دونست

 

سلام

 

شريف علي

...تا زماني كه عرب ها قبيله اي باهم مي جنگند

...تا اون موقع انسان هاي كوچكي هستند...

انسان هاي احمق...

 

طماع، وحشي و بي رحم
همان طور كه تو هستي

 

بيا

 

من تو رو پيش فيصل مي برم

من همراهي تو رو نمي خواهم شريف

وادي صفرا تا اينجا يك روز فاصله داره

تو پيداش نمي كني
و اگر پيداش نكني، مي ميري

 

من با اين پيداش مي كنم

 

قطب نماي ارتشي خوبيه

 

اگر ازت بگيرمش چي؟

در اون صورت تو دزد هستي

 

تو اصلا ترس نداري، انگليسي؟

 

ترس من، دلنگرانی منه

 

واقعا

 

خدا با تو باشه، انگليسي

 

هي تو

 

- من منتظرت بودم
- ميدونستي دارم ميام؟

من ميدونستم يكي داره مياد، فيصل بهم گفت

اون از كجا مي دونست؟

تا پنجاه مايلي فيصل هر اتفاقي بيفته
اون با خبره

من اين رو بهش ميدم، اسكورت نداري؟

راهنماي من در مکان چاه مستوراه كشته شد

- ترك ها؟
- نه يه عرب

وحشي هاي لعنتي

 

- اينجا وادي صفراست، درسته؟
- بله، اون ها اينجا هستند

يه دقيقه
اسم تو چيه و كي تو رو فرستاده؟

لارنس، من به دیوان اعراب فرستاده شدم

 

شما براي اعراب چه كاري انجام ميديد؟

،خوب، هنوز مشخص نيست قربان
من بايد اين وضعيت رو بپذيرم

 

خوب، نمیتونه سخت باشه، وضعيت افتضاحه

...روحيه اون ها، كه اگر ازش چيزي باقي مونده باشه

ترك ها اون ها رو جلوي مدينه شكست دادند...

اون ها چند تا چند تا ناپديد مي شوند

:چیزی که میخوام بگم اینه که

...هر كجا و يا با هر كسي هستي

تو يه افسر انگليسي هستي...
دستور اينه

وقتي به اردوگاه رسيديم
دهنت رو بسته نگهدار

- مي فهمي چي مي گم؟
- مي فهمم چي مي گيد

...از تو تقدير ميشه به خاطر

 

اوه، خداي من

 

دوباره نه

 

من بهش گفتم
خدا مي دونه كه بهش گفتم

گفتم "برو به جنوب" هنوز در تیر رس هستی

 

اونا اصلا نمي فهمند كه سلاح مدرن چيكار مي تونه بكنه

 

بمونيد و مبارزه كنيد، بمونيد و مبارزه كنيد

 

بهشون شليك كنيد

 

- تو كي هستي؟
- ستوان لارنس، قربان

فرستاده شده به سوي دیوان اعراب

اين يه افتضاحه، قربان
بايد به جنوب بريم

بله، سرهنگ، 50 مايل به جنوب

تو درست مي گفتي، من اشتباه مي كردم

يه فكري به حال مجروحين بايد بكنيم

- مي تونيم از اون ها در ينبو مراقبت كنيم
- اگر به ينبو برسند

اون ها به سختی مي تونند با ما بيان

نه اون ها بايد تلاش كنند به ينبو برسند
ستوان؟

 

لارنس

...مي فهمي، ستوان لارنس

افراد من نمي تونند از مواد منفجره ودستگاه ها...
استفاده كنند

 

اول اسلحه، حالا اين

 

سيگار؟

متاسفم

 

سيگار، قربان؟

 

گمشيد

 

خواهش مي كنم، عاليجناب
فقط يكي يا دو تا؟

 

صبر كن جنكينز

 

جنكينز

 

لارنس؟

 

شما پيشخدمت نداريد

- من پيشخدمت احتياج ندارم
- نه؟

ما هر كاري بخواهيد مي تونيم انجام بديم
آشپزي، آتش روشن کنیم، شستن لباس

- بله همه چيز
- البته، ميدونم، شک ندارم

- براي شما خيلي خوب ميشه
- من پولش رو ندارم

 

قرآن را تا آنجا كه مي توانيد قرائت كنيد

خداوند آگاه است كه در ميان شما
...افرادي مريض هستند

 

وقتي ديگران به سوي زمين مي روند...
تا حكميت خدا را بيابند

 

ديگران به سبب او مبارزه مي كنند

پس تا آنجا كه مي توانيد قرائت كنيد

 

و نمازگزاران را مشاهده كنيد

 

اين بهترين و گرانبهاترين پاداش است

 

به دنبال بخشش خداوندي باشيد

 

...هر آينه پروردگار بخشنده و مهربان است

درود بر علي

- سرور من
- شريف علي

ستوان لارنس، شما با علي آشنا شديد
فكر مي كنم

 

بله سرور من

 

"و حالا سليم، "نور

"...در نور روشنايي ظهر"

و شب...
...وقتي كه سياهي

...وقتي پروردگار فراموش نشده است...

و نه آزرده خاطر...

...و حقيقتا آينده بهتر از گذشته خواهد بود"

...و در نهايت پروردگار بخشنده و"

"خوشنود خواهد بود...

 

خوب؟

 

بله، سرهنگ

- من به تصميم احتياج دارم، قربان
- تو از من مي خواهي كه به ينبو برگردم؟

خوب، اينجا زياد وضعيتتون خوب نيست، قربان

متاسفم كه اينطوري مي گم ولي
نمي تونيم شما رو تامين كنيم

شما مي تونيد ما رو از عقبه تامين كنيد

عقبه

 

اگر بتونيد عقبه رو بدست بياريد
ما مي تونيم شما رو تامين كنيم

- ولي نمي تونيد
- شما مي تونستيد

 

منظورتون، نيروي درياييه؟

 

ترك ها توپ هاي 12 اينچي در عقبه دارند، قربان

مي تونيد تصور كنيد معنيش چيه؟

بله مي تونم

اين رو از ذهنتون بيرون كنيد، قربان
نيروي دريايي كارهاي ديگري داره

اوه، بله، حفاظت از كانال سوئز

 

يكي از مهمترين بخش هاي اين جبهه
البته كاناله

مطمعناً خودتون میتونید بينيد، قربان

من مي بينم كه كانال
يكي از علایق ضروری دولت بريتانياست

اثر اون براي ما خيلي كمه

 

من بايد از شما بخوام كه اين طوري صحبت نكنيد

خواسته هاي اعراب و بريتانيا يكي و هماننده

 

ممكنه

 

قربان، شما روي حرف من حساب نمي كنيد، نا خوش آینده

به ينبو برگرديد و ما به شما تجهیزات ميديم

سلاح، مشاوره، تمرين،همه چيز

- توپ؟
- اسلحه اي مدرن براي هر نفر

نه، توپ، توپخانه

توپخانه اي مثل مال ترك ها در مدينه

بله به ما توپخانه بديد
و آموزش رو ادامه بديد

افراد شما بيشتر به آموزش
احتياج دارند تا توپخانه، قربان

انگليسي ها به بدو ياد ميدهند كه چطور بجنگند؟

ما به اون ها آموزش ميديم كه چطور مثل يك ارتش
مدرن مكانيزه بجنگند، شريف علي

 

بله ستوان؟
شما در مورد ينبو چه فكري داريد؟

 

من فكر مي كنم اون از دمشق خيلي دوره

ما شما رو در دمشق به همراه خواهيم داشت قربان
نترسيد

شما در دمشق بوديد، آقاي لارنس؟

 

بله سرور من

 

اونجا زيباست، درسته؟

- خيلي
- بسه ديگه، لارنس

رويا شما رو به دمشق نمي بره
ولي نظم چرا

ببينيد بريتانياي كبير كشور كوچكيه
خيلي كوچكتر از كشورهای شما

جمعيتش در مقایسه با بعضی کشورها همين طور

اون كوچيكه ولي كبيره، چرا؟

- چون توپخانه داره
- چون نظم داره

...به خاطر نيروي دريايي اون، به خاطر اینکه

...هر جا كه دلش مي خواد ميره...

و به هر جا كه دلش مي خواد حمله مي كنه
اين اون ها رو كبير كرده

- درسته
- آقاي لارنس، كافيه

لارنس مشاور نظامي شما نيست قربان

ولي من دوست دارم، نظر اون رو بدونم

لعنتي، تو دستوراتت رو از كي مي گيري؟

از ملك فيصل، در خيمه فيصل

پير خرفت! چرا طرف اين ها رو مي گيري؟
اين ها هر دو با هم هستند

 

...سرور من، فكر مي كنم

 

من فكر مي كنم كتاب شما درست گفته

صحرا اقيانوسي است كه
در آن پارو نخورده

...در اين اقيانوس، بدويون هر كجا كه بخواهند مي روند

و به هر كجا كه بخواهند حمله مي كنند...

اين روشي بوده كه بدويون هميشه مي جنگيدند

شما در دنيا به خاطر اين روش
از جنگ معروف شده ايد

واين روشي است كه هم اكنون بايد به كار بگيريد

نمي فهمم

متاسفم، ولي شما اشتباه مي كنيد قربان

 

برگرديد به ينبو
جنبش عرب تبديل به واحدي در ارتش انگليس مي شود

- تو چت شده؟
- تو يك خائني

نه سرهنگ

او مرد جواني است
و جوانان داري شور جواني هستند

اون ها بايد اظهاراتشون رو بگويند

 

ولي انسان هاي خردمند بايد تصميم بگيرند
من ميدونم كه شما درست مي گيد

خیلی خوب ما كي بايد حركت كنيم؟
هر چه زودتر، بهتر

شما امشب 50 نفر ديگه از افرادتون رو از دست داديد

 

...شما سنگين گام بر مي داريد

 

ولي حقيقت رو مي گيد...

 

من به شما فردا پاسخ ميدم
...ولی حالا

ديگر ديره...

 

...سرهنگ برايتون مي خواد كه من

افرادم رو زير نظر افسران اروپايي بذارم، درسته؟...

در واقع بله، قربان

...و بايد اين كار رو بكنم

 

...چون ترك ها، توپخانه اروپايي دارند

...ولي مي ترسم كه اين كار رو بكنم

 

بر خلاف ميلم اين كار رو مي كنم...

 

انگلستان اشتياق زيادي براي
مناطق كم جمعيت داره

من از اشتياق اون ها براي عربستان مي ترسم

پس شما بايد در برابر اون ها انكارش كنيد

شما انگليسي هستيد
به كشورتون وفادار نيستيد؟

 

به انگلستان و چيز هاي ديگر

هم به انگلستان و هم به عربستان؟

و اين امكانپذيره؟

 

من فكر مي كنم شما يكي ديگر از اين انگليسي هاي
عاشق صحرا هستيد

...داتي، استنهوپ

 

گوردنِ خارتوم...

هيچ عربي صحرا رو دوست نداره

ما عاشق آب و درختان سرسبز هستيم
اينجا در صحرا هيچ چيز نيست

 

و هيچ انسان بي نيازي هم وجود ندارد

 

يا اينكه شما فكر مي كني ما بازيچه اي در
...در دستان شما هستيم

چون ما مردم كوچكي هستيم...
...مردمي احمق

طماع، وحشي و بي رحم؟...

...ستوان، يا اينكه شما مي دونيد در شهر عربي كوردوبا

...وقتي كه دو مايل در خيابان روشنايي وجود داشت...

...لندن تنها يك دهكده بود

بله، شما عظيم بوديد

نــُــه قرن پيش

زمان آن رسيده كه دوباره بزرگ بشيد، سرور من

كه به خاطر همان پدر من اين جنگ رو با ترك ها
آغاز كرد

پدر من، آقاي لارنس
نه انگليسي ها

 

...ولي پدر من پيرِ

 

...و من...

 

من آرزوي باغ هاي از ميان رفته...
كوردوبا رو داشتم

 

به هر حال قبل از باغ ها
بايد براي جنگ مي اومدم

 

براي بزرگ شدن به نظر مي رسه كه
...به انگليسي ها احتياج داريم

...و يا به...

يا؟

 

چيزي كه ازدست هيچ انساني برنمي آيد
آقاي لارنس

ما به يك معجزه احتياج داريم

 

عقبه

 

از راه زمين

 

تو ديوانه اي

براي رسيدن به عقبه از راه زمين
بايد صحراي نفود رو رد كنيم

درسته

از نفود نمي شه گذشت

اگر تو بخواي من مي گذرم

تو؟ اين ديگه بيشتر از يه قطب نما لازم داره
انگليسي

نفود بدترين جاييه كه خدا خلق كرده

من نمي تونم در مورد اونجا جواب بدم
فقط در نظر خودم

پنجاه نفر؟

پنجاه؟ در برابر عقبه؟

...اگر پنجاه نفر از نفود بگذرند

پنجاه نفر ديگر هم هستند كه ممكنه...
به اون ها بپيوندند

 

من شنيدم كه حويتات ها اونجا هستند

حويتات ها راهزن هستند
اون ها خودشون رو به هر چيزي مي فروشند

- و در ضمن جنگجويان خوبي هستند
- خوب

 

بله، در عقبه توپخانه هست

اون ها به سمت دريا هستند شريف علي
اون ها رو نمي شه چرخوند

از بخش زميني هيچ توپخانه اي در عقبه
وجود نداره

به دلايل مختلف نمي شه از سمت زمين
به اونجا نزديك شد

پس به خاطر همين ترك ها خوابش رو هم نمي بينند

 

عقبه اونجاست

 

مساله فقط رفتنه

 

تو ديوانه اي

 

كجا مي رويد، ستوان؟

 

به همراه 50 نفر از افراد من

 

ميرم كه معجزه شما رو به حقيقت برسونم

كفر براي شروع چنين سفري خوب نيست

 

- كي به شما گفت؟
- علي گفت

چرا شما نه؟

 

شما از ينبو عقب نشيني مي كنيد، قربان؟

بله، مجبورم

ولي اين ها رو مي بخشم به تو

 

علي اعتماد نداشت كه به من بگه؟

 

شريف علي، وفاداريش رو به شما مديون است
سرور من

 

هنوز به سرهنگ برايتون نگفتيد

نه

 

...از اونجايي كه ميدونيد

 

ما مي تونيم ادعا كنيم كه
به نام فيصل مكه مي رانيم

بله مي تونيد
ستوان لارنس

 

ولي به نام كي مي خواهيد برانيد؟

 

شريف گرفتمشون
...اون ها ما رو تعقيب مي كردند

اونا اينجا بودند، من گرفتمشون

تو چرا اينجايي، پسر؟

كه به آقاي لارنس خدمت كنيم، شريف

درسته، لارنس
اون ها آرزوي اين رو دارند

شما ما رو تعقيب مي كرديد

 

- به شما گفته بودند بمونيد
- نه، شريف

شترهاي ما منحرف شدند، ما دنبالشون رفتيم

اون ما رو به اينجا كشوند
كه به ارباب لارنس خدمت كنيم

- اين خواست خدا بود
- كفر

اين كار رو نكن

نه لارنس اين ها خدمتكار نيستند
اين ها مطرودند، بي پدر و مادر

 

مواظب باش، اون ها مناسب نيستند

اون ها بسيار مناسب به نظر مي رسند
شما مي تونيد با بار سواري كنيد

 

اينا خدمتكار نيستند
عبد هستند

 

يك شلينگ در هفته؟

عادلانه است

 

- هر نفر؟
- نه

- خيلي زياده
- باشه.

 

اون ها براي تو شانس ميارند
خداوند رحيم

 

اونجا راه آهنه

 

و اونجا صحرا

 

از اينجا تا اون طرف
هيچ آبي نداريم غير از اون چه كه با خودمون مي بريم

براي شتر ها، اصلا آبي نداريم

 

...اگر شتر ها بميرند

 

ما مي ميريم...

 

و بعد از 20 روز اون ها شروع به مردن مي كنند

 

پس وقتي براي تلف كردن نمونده
مونده؟

 

داشتم فكر مي كردم

داشتي چرت مي زدي

 

بله، تكرار نمي شه

مواظب باش، داشتي چرت مي زدي

 

تكرار نمي شه

 

آب داره تلف ميشه

 

...از الان بايد شب ها حركت كنيم

و وقتي براي حركت خيلي گرمه، استراحت كنيم...

ساعات كمي در روز

 

چرا الان شروع نمي كنيم؟

نه، الان استراحت مي كنيم

 

سه ساعت

خوبه

 

من بيدارت مي كنم

 

اینجا استراحت میکنیم؟

الان ديگه استراحت نمي كنيم، چون آب كمه

طرف دیگر اون

 

چقدر ديگه مونده؟

مطمئن نيستم

 

ولي به هر حال بيشترش بايد تا فردا طي بشه
قبل از اينكه آفتاب طلوع كنه

 

اين ظل آفتابه

 

تمام شد؟

نه ولي از آفتاب خلاص شديم

 

به هر حال خدا رو شكر

بله، شكر

لارنس، فکر نمیکنم بدونم
چطوری فیصل رو وسوسه کردی

میدونم

 

تمام شد

اگر خدا بخواد

 

كي به چاه ها مي رسيم؟

اگر خدا بخواد، نيمروز

 

- پس تمام شد
- شکر، لارنس، شکر

 

شتر قاسم

 

خودش كجاست؟

 

خدا ميدونه

 

چرا نمي ايستي؟

براي چي؟ تا نيمروز همه مرديم

 

بايد برگرديم

براي چي، كه با قاسم بميريم؟

 

تا يك ساعت ديگه آفتاب طلوع مي كنه

 

به خاطر خدا بفهم
نمي تونيم برگرديم

من مي تونم

 

پسر ها رو ببر

 

اگر برگردي خودت رو كشتي، همين

قاسم رو همين طوري كشتي

 

از سر راه من برو كنار

زمان قاسم فرا رسيده لارنس
اين مكتوب شده

هيچ چيز مكتوب نشده

 

پس برگرد

پس با اين غرور و كفرت ما رو براي چي
به اينجا كشيدي؟

 

انگليسي كافر

 

عقبه؟

 

به خاطر عقبه؟

 

تو به عقبه نمي رسي، انگليسي

 

...برگرد، كافر

 

به عقبه نمي رسي...

من به عقبه مي رسم

اين مكتوب شده

 

اينجا

 

انگليسي

 

لارنس!، داوود

 

هيچ چيز مكتوب نشده

 

لارنس

 

فرج

 

بشورش

 

الارنس

حقيقتا، براي بعضي انسان ها هيچ چيز مكتوب نشده
تا اينكه خودشان آنرا رقم زده اند

 

الارنس نه، فقط لارنس

- الارنس بهتره
- درسته

 

پدرت هم همين طور، فقط آقاي لارنس؟

 

پدر من سر توماس چاپمن بود

- اون يه فرمانروا است؟
- به نوعي

پس وقتي اون از دنيا بره
تو هم يك فرمانروايي

نه

 

برادر بزرگتري داري؟

نه

بعدش من نمي فهمم چرا اسم پدر تو چاپمنه

 

اون با مادرم ازدواج نكرد

 

مي فهمم

 

متاسفم

 

پس به نظر مي رسه كه خودت مي توني
اسم خودت رو انتخاب كني

 

بله فكر كنم همين طوره

 

الارنس بهترينه

 

خيلي خوب
الارنس رو قبول مي كنم

 

اين ها لباس هاي يك شريف بني واجه هستند

 

خيلي خوب هستند

 

- افتخار بزرگيه
- افتخار براي ماست، سلام شريف

- اجازه دارم؟
- البته

 

كسي كه براي او چيزي مكتوب نشده
مي تونه براي خودش طايفه اي درست كنه

 

اون ها براي سواري خوب هستند، امتحان كن

 

چيكار مي كني، انگليسي؟

 

همانطور كه مي بيني

 

تنهايي؟

تقريبا

 

آيا تو با اون سگ هايي كه از
چاه هاي من آب مي خورند هستي؟

چاه هاي تو؟

 

من اعودا ابوطاي هستم

 

من آدم ديگري رو به اين اسم مي شناسم

 

ديگری؟ چه دیگری‌ای؟

اعودايي كه من مي شناسم
به كمك ديگري براي حفاظت از چاه هايش احتياج نداره

 

اون بايد قهرمان بزرگي باشه

هست

اون از كساني كه از صحراي نفود مي آيند
آب رو دريغ نمي كنه

حالا، اون مي كنه؟

 

نه، اون ممكنه آدم ديگه اي باشه

 

کمک من اومد

 

پسرم، اين چه جور لباسيه؟

 

- حارث، پدر
- چه جور حارث؟

 

يك بني وجه شريف

 

و آيا اين يك حارثه؟

نه پدر، انگليسيه

 

...پسرم

 

اون ها آب هاي ما رو مي دزدند...

 

بهشون بگو ما داريم مي آييم

 

بهشون بگو

 

- خاليش كن!
- نه

 

اين اعوداي حويتات كه حرف مي زنه

 

اين علي حارث كه پاسخ ميده

 

حارث

 

علي

 

هنوز پدرت دزدي مي كنه؟

 

نه

 

اعودا من رو با يكي از حرامي ها يكي مي كنه؟

 

نه هيچ شباهتي نيست

 

ولي تو شبيه پدرت هستي

- اعودا چاپلوسي من رو مي كنه
- به سادگي ميشه چاپلوسي تو رو كرد

 

من پدرت رو خوب مي شناختم

پدر خودت رو چي، میشناختی؟

 

ما 50 نفريم شما دو نفر
اگر شما رو بكشيم چي؟

 

چرا، شما اين كينه و عداوت خانوادگي رو
با حويتات داريد

 

- همين رو مي خواهي؟
- ...نه ژنرال هاي قاهره

 

نه تنها سلطان هم چنين چيزي نمي خواهد...

 

افرادت رو خبر كن

 

اين نالايق رو محترم مي كنه

من تازه شروع كردم به اون آموزش بدم

و امروز بهش چي ياد دادي؟
مهمان نوازي حويتات؟

با من بازي نكن، انگليسي

 

- اون كيه؟
- يكي از دوستان ملك فيصل

 

- پس شما منتظر مهمان نوازي من هستيد؟
- بله

اون زبان توست؟

 

ما منتظر هستيم

 

پس اگر بگيريدش، متعلق به شماست

 

من در اردوي تابستاني خودم هستم، جاي محقريه

خوب، در نظر من حقيره
برخي اونجا رو اعجاب آور مي دونند

 

فردا، ممكنه كه شما رو به ترك ها بفروشم
دوستان ملك فيصل

 

...ولي

 

شام رو مهمان من باشيد...

 

شام رو مهمان من اعودا، انگليسي

 

شام رو مهمان من باش، حويتات حارث

 

افتخار مي كنم
كه شما مهمان من در وادي روم باشيد

 

...از اينكه بر ضد عقبه مي جنگيد

چه سودي براي شما دارد؟...

ما براي فيصل مكه كار مي كنيم

حارث براي سود كار نمي كنه

 

...خوب، اگر بنا بر خدمت كردن باشه، شريف علي

 

مي تونست اربابهای بدتر از فيصل رو پيدا كنه...

ولي من
...من نمي تونم خدمت كنم

 

شما به ترك ها اجازه داديد در عقبه بمونند

بله، افتخار مي كنم

 

ما اين كار رو براي فيصل نمي كنيم

 

نه؟

 

- براي انگليسي ها؟
- براي عرب ها

 

عرب ها؟

 

حويتات، عقيلي، رئولا
بني شكر، اين ها رو مي شناسم

حتي در مورد حارثين هم شنيدم

 

ولي عرب ها؟

اون ها ديگه چه جور طايفه اي هستند؟

 

اون ها قبيله خادمين هستند
اون ها به ترك ها خدمت مي كنند

پس اون ها براي من هيچ نيستند

قبيله من حويتات

قبیله ای كه فقط براي سود كار مي كنه

قبیله ای كه براي افتخار اعودا كار مي كنه

و افتخار اعودا خدمت به ترك هاست

خدمت؟

من خدمت مي كنم؟

فقط خدمتكار پول مي گيره

 

من اعودي ابوطاي هستم

- اعودا خدمت مي كنه؟
- نه

- اعودا ابوطای خدمت مي كنه؟
- نه

 

من خودم به تنهايي 23 زخم در جنگ برداشتم

هفتاد و پنج نفر را خودم با دستانم در نبرد كشتم

من دشمنانم رو پراكنده كردم
چادر هايشان رو آتش زدم

ترك ها به من گنجي طلايي دادند
هنوز هم فقيرم

چون من رودي براي مردمم هستم

 

به اين ميگن خدمت؟

 

نه

 

و به نظر مي رسه
اعودا هنوز طلا داره

و علاقه خودش براي نبرد رو از دست داده

جالبه كه اين حرف رو در خيمه من مي زني

و او اين حرف رو در حالي مي زنه
كه ترك ها نمي تونند بخرنش

چرا بايد دلشون بخواد بخرنش؟

 

...حالا

 

،من به تو مي گم اون ها به من چي ميدهند
...و تو به من ميگي كه آيا اون

...دستمزد خدمتكار هست يا نه

...اون ها، ماه به ماه

...صد تا طلای گینه ای پرداخت میکنند

 

صدُپنجاه تا، اعودا

- كي اين رو به تو گفته؟
- من گوش هاي درازي دارم

و زبان درازي در بينشون

صد يا صد و پنجاه چه فرقي مي كنه؟
اين خيلي ناچيزه

ناچیزیِ كه از يك جعبه بزرگ بر مي دارند

در عقبه

 

- در عقبه؟
- ديگه كجا؟

 

تو من رو مثل زن ها به دردسر مي اندازي

دوستان، ما احمق بوديم
اعودا به عقبه نمي ره

 

- براي پول؟
- نه

- براي فيصل؟
- نه

و نه براي عقب راندن ترك ها

 

...اون مياد

 

چون اين افتخار اونه...

 

مادر تو با عقرب آميزش داشته

 

خدا پشت و پناه شما

 

عقبه

 

خدا پشت و پناه شما

 

بله

عقبه

 

فردا مي ريم و اونجا رو مي گيريم

 

- فكر مي كني بايد بريم؟
- بله

اگر در مورد توپ ها درست گفته باشي

 

اون مي كشه، اون میمیره

 

اين انتهاي عقبه است

 

يكي از افراد ما يكي از مردان اعودا رو كشته

چرا؟

دزدي؟ دشمني؟
فرقي نمي كنه چرا

علي

اين زخمي تاريخي است

من نيومدم اينجا كه حمام خون قبيله اي
رو ببينم

 

اين قانونه، لارنس

قانون ميگه مرد بايد كشته بشه

 

اگر اون بميره
حويتات راضي ميشه؟

 

بله

 

شريف علي

اگر هيچ كدوم از افراد اعودا
...هيچ كدوم از ما رو آسيب نزنند

- حارث راضي ميشه؟...
- بله

 

پس من قانون رو اجرا مي كنم

 

من هيچ قبيله اي ندارم

 

و هيچ كس صدمه نمي بينه

 

قاسم

 

تو اين كار رو كردي؟

 

...خوب، لارنس

 

انگليسي رو چي آزار ميده؟

اين كه مردي رو كه كشت كسي بود
كه خودش از نفود نجات داده بود

خوب پس مكتوب بوده

 

بهتره كه تنهاش بذاري

 

،اين اعدام بود لارنس
نبايد خجالت بكشي

ضمنا، اين لازم بود

 

تو زندگي مي دهي و زندگي مي گيري

 

هنوز كتابت با توست

 

اعودا ابوطاي

 

معجزه انجام شد

 

دسته گلي براي فاتح

 

ستايش براي شاهزاده
گل براي انسان

 

من هيچ كدوم از اون ها نيستم، علي

- پس چي هستي؟
- نميدونم

 

ممنونم

 

خداي من، من عاشق اين كشورم

 

چي

 

طلايي در عقبه نيست

 

اعودا، پيداش كردم

 

خيلي بد شد

 

علي، پيغامي به ساحل
در ينبو بفرست

به فيصل اطلاع بده
...كه قايق پيدا كنه، هر نوعی

...و ارتش عرب رو به اينجا بياره
به عقبه، سريع

و تو؟

 

...من مي رم به ژنرال ها بگم

...در قاهره

آره، از سينای عبور كنم

زود باش

سينای؟

 

بله

 

- با اين ها؟
- اونا با من سلامت خواهند بود

 

ببين علي، اگر هر يك از بدويون تو به قاهره بروند
:و بگويند كه

"ما عقبه رو گرفتيم، ژنرال ها مي خندند"

 

ميدونم

 

در قاهره تو اين لباس هاي مسخره رو در مياري

تو شلوار مي پوشي و داستان هايي از
...مهارت و وحشيگري ما تعريف مي كني

 

و بعد اون ها باور مي كنند...

 

تو آدم احمقي هستي

 

كاغذ

 

كاغذ

 

در عقبه طلايي نيست

 

طلايي نيست

 

هيچ جعبه بزرگي وجود نداره

 

اعودا براي طلا به عقبه اومده بود؟

 

براي افتخارم، همانطور كه تو گفتي

 

...ولي طلا افتخار مياره

 

...و لارنس قول طلا داده بود

 

لارنس دروغ گف...

 

ببين، اعودا

 

"...پادشاهي بريتانيا"

 

...تعهد مي كنه كه...

 

...پنج هزار سكه طلا...

 

به اعودا ابوطاي پرداخت كنه...

 

...امضاء در غيبت عاليجناب

...توسط...

 

من...

 

...ده روز ديگه

 

من با طلا بر مي گردم...

 

با طلا، اسلحه و همه چيز

 

ده روز

 

مي خواي از سينای بگذري؟

چرا كه نه؟

 

موسي این کارُ کرد

 

بچه ها رو هم با خودت مي بري؟

 

موسي اين كار رو كرد

...موسي پيامبر بود

 

و محبوب پروردگار...

 

اون به من گفت اينجا طلا هست
اون دروغ گفت

 

كارش بي نقص نيست

 

قربان نمي تونيم استراحت كنيم؟

بهتون گفتم
تا زماني كه بهشون خبر فتح عقبه رو نداديم،نه

 

شما تو رختخواب خوابيديد؟

فرج؟

 

داوود؟

 

با ملحفه؟

 

فردا بهترين بستر ها و بهترين ملحفه
در بهترين اتاق هاي هتل قاهره

قول ميدم

پس همين طور خواهد شد قربان

 

نگاه كنيد

 

شعله آتش

 

نه قربان، گرد و غبار

 

قطب نماي من

 

اشكال نداره

اگر به سمت غرب بريم، به كانال مي رسيم

 

به سمت غرب

 

بيا

 

لارنس

 

فرج

 

فرج، نه، نکن

 

نکن

 

چرا راه ميري؟

 

اما چرا قربان؟

 

براي هر دوي ما جا هست، بدون چشم داشت

 

لارنس، نگاه كن

 

چيزي نيست، فرج

چيزي نيست

 

شما كي هستيد؟

 

- داوود
- ما اينجاييم، قربان

 

مي بريدش اون تو قربان؟

 

بله

 

بيا

 

اينجا، تو

 

فكر مي كني كجا داري ميري، تو مصطفی؟

 

ما تشنه هستيم

 

- آقاي لارنس، شماييد؟
- بله

- داريد به كافه دفتر مي رويد؟
- بله

 

شما نمي تونيد اون رو اونجا ببريد، قربان

 

فكر مي كني شبيه كي هستي؟

 

نه،نه تو بايد بري

نه،نه افندي، برو

 

برو بيرون، بايد بري بيرون! برو بیرون

 

ما دو ليوان بزرگ ليموناد مي خواهيم

- اين بار مخصوص افسران انگليسيه
- ما بخصوص نيستم

 

- عقلت رو ازدست دادي؟
- نه به اندازه كافي قربان

- از اينجا برو بيرون، ميشه؟
- پسره رو از اينجا ببر بيرون

سرجوخه، بهرحال ما بايد اين يكي رو بندازيم بيرون

 

- اين كله سياه رو از اينجا ببر بيرون
- برو كنار

 

اينجا چه خبره؟

 

- اين لارنس قربان
- ليموناد با يخ

 

گزارش بده

 

ما عقبه رو گرفتيم

 

- عقبه رو؟ كي گرفته؟
- ما گرفتيم

هم پیمان هامون تو اين جنگ گرفتند
سياه ها گرفتند.

 

ما گرفتيم

 

اون ليموناد شما رو دوست داره

منظورت اينه كه ترك ها رفته اند؟

نه، اونا هنوز اونجا هستن ولي پوتين ندارند

 

زنداني اند قربان، ما زندانی شون کردیم
تمام پادگان رو

 

.البته نه درست نیست، بعضي ها رو كشتيم

،در واقع خيلي ها رو
دفعه ديگه بهتر مديريت مي كنم

 

كشت و كشتار زيادي شد

 

شُکه شدم
واقعا حقيقت داره

- امكان نداره
- چرا، امكان داره

من اين كار رو كردم

 

بهتره با النبي صحبت كني

- ژنرال النبي؟
- الان اون فرمانده است، موري رفته

اين بهترين كاره

 

اول من يه اتاق مي خوام
با تخت خواب و ملحفه

- بله، البته
- براي اون

 

خوب، خودت چي يه تخت نمي خواي؟

اول بايد النبي رو ببينم

 

اون من رو مي بينه؟

 

فكر كنم

 

پس رديفش كن

 

- بهتره اصلاح كنم
- آره بهتره

بهتره يه شلوار هم پات كني

 

"بي نظم"

 

فاقد شرايط لازم

 

نامرتب

 

!چند زبان بودن

 

...دانش موسيقي

 

ادبيات...

 

...دانشِ

 

دانشِ...

 

تو مرد جالبي هستي
شكي درش نيست

 

- كي به تو گفته عقبه رو بگيري؟
- هيچ كس

- قربان
- قربان

پس چرا اين كار رو كردي؟

- عقبه مهمه
- چرا مهمه؟

- اين مسير ترك ها به سمت كاناله
- ديگه نيست

- اون ها از بيرشيبا ميان
- ميدونم ولي ما به غزه رفتيم

- خوب؟
- خوب اين عقبه رو پشت سمت راست مي اندازه

 

درسته

و بيشتر از اين مي شه وقتي
به سراغ اورشليم بريد

 

من سراغ اورشليم مي رم؟

بله

 

خيلي خوب

عقبه درست پشت سر منه

اون الحريش و غزه رو تهديد مي كنه

 

چیز ديگه؟

بله

عقبه به مدينه متصله

 

حالا فكر مي كني كه بايد اون ها رو
از مدينه بيرون كنيم

نه، من فكر مي كنم بايد اون ها رو
اونجا رها كنيم

تو بدون دستور كار كردي

 

افسران هیچ وقت نبايد از ابتكار خودشون استفاده كنند؟

نه واقعا، اين خيلي وحشتناک خطرناكه

بله ميدونم

حالا؟

بله

 

من به تو ارتقاي درجه ميدم، سرگرد

 

فكر كنم ايده خوبي نباشه

من از تو نخواستم
...من مي خوام كه برگردي

و كارهاي خوب رو ادامه بدي...

 

نه ممنونم، قربان

 

- چرا نه؟
- ...خوب، من، اینو

بذاريد ببينم...

 

من دو نفر رو كشتم
منظورم دو عرب

يكيشون يه پسر بود

...اون

 

ديروز بود...

من ا جازه دادم بره وسط شن هاي روان

ديگري مردي بود

...اون

به هر حال قبل از عقبه بود...

 

من مجبور شدم كه اون رو با هفت تير اعدام كنم

 

چيزي در این مورد بود كه من خوشم نیومد

- خوب، طبيعيه
- نه يه چيز ديگه

 

اشكالي نداره
بذار برات يه هشدار باشه

نه چيز ديگري

 

خوب پس چي؟

 

من از اين كار لذت بردم

 

چرت و پرت ميگي
خسته اي و اعصابت رو از دست دادي

 

چرا اينطوري اومدي؟ منظورت چي بوده؟
تئاتر آماتور كار مي كني؟

بله، دقيقا

بذار اون چيز كلاه مانند يا هر چي كه هست رو ببينم

عجب چيز هايي مي پوشند

با اين چطوري به نظر ميام، هري؟

- خيلي مسخره قربان
- بيا، بگيرش

 

چيزي كه من مي گم اينه كه من
به درد اون نمي خورم

واقعا؟ تو چي فكر مي كني درايدن؟

 

قبل از اينكه اين كار رو انجام بده قربان
من مي گفتم اين كار نشدنيه

- برايتون؟
- من ميدونم اون چه فكري مي كنه؟

 

من فكر مي كنم اون شايسته يه مداله، قربان

من فكر نمي كنم
كه در انگيزه هاش تاثير داشته باشه

من فكر نمي كنم
كه در انگيزه هاش تاثير داشته باشه

 

- آقاي پركينز
- قربان

بريم يه چيزي بخوريم آقايون

 

- شما در مورد اين آقاي پركينز شنيديد؟
- بله قربان

- در موردش چي فكر مي كني؟
- بسيار حيرت آور قربان، عاليه

- ممنونم آقاي پركينز
- قربان

 

پس، بريم

 

شما مرد باهوشي هستيد قربان

نه، ولي وقتي چيز خوبي رو مي بينم، مي فهمم

اين منصفانه است، نه؟

 

اگر لازم بشه به اورشليم برم
به تمركز احتياج دارم، نه پراكندگي

- براوو
- تو بهتر ميدوني؟

 

من مثل كلاس ويتز مي جنگم
پس شما مثل ساكس مي جنگيد

پس نبايد بسيار خوب بجنگيم درسته؟

 

راحت باشيد، آقايون

 

- ميشه يه چيزي بديد ما بخوريم؟
- البته، قربان

 

من اينجا به دعوت آقاي لارنس هستم

 

تريسي

 

بريم بيرون؟

 

پس شما مرز هاي ارتش تركيه رو نگه ميداريد؟

بله

با هزار نفر عرب؟

 

هزار نفر عرب يعني هزار شمشير

،كه هر كجا بخواهي حاضر مي شوند
شب يا روز

 

يعني هزار شتر

يعني هزار ماده منفجره قوي
يعني هزار تفنگ قوي

 

ما مي تونيم از عربستان بگذريم
در حالي كه جاني ترك هنوز در حال گردشه

 

من راه آهن اون رو مي زنم

وقتي در حال تعميره، جاي ديگر رو مي زنم

در 13 هفته
مي تونم عربستان رو در هرج و مرج فرو ببرم

پس داري بر مي گردي؟

 

بله

البته كه بر مي گردم

 

خوب، اگر ما بتونيم ببينيمش
پس ترك ها هم مي توانند

اگر او بفهمه كه از چهار يگان از دزد ها براي
...عقب زدنشون داريد استفاده مي كنيد

از جنگ صرف نظر مي كنه...

اون جرائت نداره صرف نظر كنه
عربستان بخشي از قلمروء اونه

اگر اون امروز بيرون بياد
اون ديگه هيچوقت برنمي گرده

- متحیرم كه چه كسي بر مي گرده
- هيچ كس

 

عربستان الان متعلق به اعرابه

 

به هر حال اين چيزيه كه من به اون ها گفتم

اين چيزيه كه اون ها فكر مي كنند

- به خاطر همين اون ها در حال جنگ هستند
- اوه، واقعا

 

اون ها فقط يك بدگماني دارند

ما اجازه ميديم اون ها ترك ها رو بيرون كنند
و بعد خودمون وارد مي شويم

من به اون ها گفتم كه اين دروغه كه ما به عربستان
طمع داريم

ما طمع داريم؟

 

خدا رو شكر، من سياستمدار نيستم

آيا ما هيچ طمعي به عربستان داريم، درايدن؟

 

سوال سختيه، قربان

 

من مي خواهم بدونم قربان كه
...از قول شما مي تونم بگم

...که ما هيچ طمعي به عربستان نداريم

 

البته

 

،دو هزار سلاح سبك كافي نيست
من پنج هزار تا لازم دارم

درسته

و اون ها سكه باشند چون
اون ها از كاغذ متنفرند

 

- متخصصين براي توپ هاي لوييس
- درسته

پول بيشتر

- چقدر بيشتر؟
- بيست و پنج هزار تا الان، و بعدا خيلي بيشتر

- درايدن؟
- امكانپذيره قربان

تعدادي ماشين زرهي

درسته

 

توپخانه زميني

 

درسته

 

من هر چيزي كه در توانم باشه
...به تو ميدهم

چون من ميدونم كه شما ازش استفاده مي كنيد...
تبريك مي گم

از مهمان نوازي شما سپاسگزارم، آقايون

 

تبريك مي گم

 

آيا شما واقعا به اون ها
توپخانه مي دهيد، قربان؟

قربان، داشتم به اين مطلب فكر مي كردم

ممكنه باز پس گيري آن سخت باشه

اگر به اون ها توپخانه بدي، اون ها رو مستقل كردي

پس نمي تونم اون رو بهشون بدم، مي تونم؟

- اینطور که تو میگی
- نه، اين طور نيست

خدا را شكر كه من فقط بايد از دستورات پيروي كنم

نه مثل اون شيطان بيچاره

 

اون در گردباد قدم برمي داره

اميدوار باشيد كه ما گير نيفتيم

 

ببخشيد دوست من، اين بار کیفها متعلق به كيه؟

 

متعلق به ملك فيصل

- تو ملك فيصل نيستي؟
- نه

پس تو مي شناسيش؟

او سرور من است، من خادم او هستم

 

تو مي توني بخوني؟

 

پیک شيكاگو روزنامه منه
ولي كار من سندیکا شده‌ی آمريكا است

من از نامه شما، چنين مطالبي رو فهميدم
آقاي بنتلي

 

...حالا

 

- من كجا مي تونم سرگرد لارنس رو پيدا كنم؟
- بخاطر اون اومديد؟

نه فقط اون، قربان، نه

خب آقای بنتلی، ايشون رو مي تونيد
به همراه نيرو هاي من پيدا كنيد

منظورم همين بود، قربان
كجا ميشه نيرو هاي شما رو پيدا كنم؟

نمي دونم

 

- هفته قبل نزديك القيرا بودند
- قيرا؟

بله، میترسم سفري طولاني داشته باشید
مي تونيد شتر سواري كنيد؟

 

- من هيچ وقت امتحان نكردم
- با يك قاطر بريد

 

از ملاحا دوري كنيد، ترك ها اونجا هستند

حالا در ملاحاند؟ سريع حركت مي كنند

همين طوره

ولي میبینی که نه به تندي ما

...من خودم

 

من به قاهره مي روم...

- همانطور كه مي دوني
- بله

اونجا من كار ديگري دارم

 

بله

 

من مي دونم كه به شما توپخانه ندادند

- همين طوره
- پس زمين گير شديد؟

تا حدي ما رو محدود كرده است

اين از قصد بوده

 

شما ژنرال النبي رو مي شناسيد؟

 

مواظبش باشيد اون مشتري باريك انديشيه

- متوجه نشدم
- مرد باهوشيه

مشتری باهوش، جالبه

حتماً مواظبش خواهم بود
شما خیلی دلسوزی میکنی

عاليجناب، ما مردم آمريكا زماني مستعمراتي بوديم

...ما طبیعتاً با مردمي كه براي

آزاديشون مبارزه مي كنند، هم درديم...

خوشنود كننده است

 

همچنين، علايق من با شما مشتركه
مي خواهيد داستانتون بازگو بشه

من به شدت علاقه مندم كه داستاني تعريف كنم

آه، و الان شما در مورد تركيه حرف مي زنيد، درسته؟

 

من يك راهنما و يك نامه به شما مي دهم

...و قبل از اون كه از اينجا برم

...كه همين الانه...

حقايق و آماري دارم كه روي كاغذ براتون...
بيان خواهم كرد

 

مي دونيد ما داريم راه آهن ترك ها رو خراب مي كنيم

بله قربان

سرگرد لارنس مسئول همه
اين اقدامات هستند، درسته؟

ارتش من از قبايل تشكيل شده

قبايل توسط رهبرانشون هدايت مي شوند

مردم شما براي سرهنگ لارنس خيلي اهميت قائل هستند؟

اوه بله، و درست فكر مي كنند

 

...در اين كشور آقاي بنتلي

 

مردي كه در مبارزه پيروز مي شود...
...مورد تقدير است

بيش از هر كس ديگري...

 

...اين چيزيه كه مي تونم براي شما بيان كنم

چون هيچ وقت از سرم بيرون نميره...

 

از تاريخ شروع اين اردو
...در چهار ماه پيش، تلفات ما

 

...سي و هفت نفر زخمي...

 

...و صد و پنجاه و شش نفر كشته‌ست

 

مي بينيد كه بين كشته و زخمي ها
نسبت مناسبي نيست

بله

چهار برابر نسبت به بقیه

،اين به اين خاطره كه افرادي كه
به سختي مجروح مي شوند رو خود مون مي كشيم

ما هيچ زخمي رو براي ترك ها نگه نمي گذاشتيم

- منظورتون؟
- منظورم اينه كه هيچ زخمي به دست ترك ها نيفتاده

 

به چشم اون ها ما سرباز نيستم، شورشي هستيم

شورشي، زخمي و يا هر چيز ديگري
...تحت قانون جنيوا نيستند

و بسيار با آن ها خشن بر خورد مي شود...

 

چقدر خشن؟

اونقدري خشن كه مي دونم نمي تونيد تصور كنيد

 

مي فهمم

زندانيان ما حفاظت مي شوند تا اينكه
...انگليسي ها

...بتونند بر طبق قانون آن ها رو از دست ما خلاص كنند

- من دوست دارم كه اين نكته را متذكر بشيد
- بله قربان

 

آيا اين تاثير سرگرد لارنسه؟

چرا بايد شك كنيد؟

...چون در قاهره شنيدم كه

سرگرد لارنس خون هاي زيادي ريخته است...

دقيقا درسته

در نزد سرگرد لارنس، ترحم يك شور درونيه

بنظر من، اين خودش به تنهايي يك روش خوبه

قضاوت شما ممكن اين باشه كه
انگيزش خيلي قابل اعتمادتره

 

- ...و حالا شاید
- البته؛ البته

 

ممنونم، قربان

...مي تونيد ترتيب نامه رو بديد؟

من هر كاري رو كه بگم انجام مي دم...

...اگر شما دليل اصلي علاقتون به...

افراد من و سرهنگ لارنس رو به من بگيد...

 

خيلي ساده است قربان، من دنبال
يك قهرمان مي گردم

در واقع، به نظر نمي رسه
شما انسان احساسي باشيد

اوه، نه

ولي افراد با نفوذ در كشور من
...بر اين باورند وقتشه كه

...آمريكا در برابر آلمان تلاش خودش رو معطوف كنه

و تركيه

من فرستاده شدم كه اصولي رو پيدا كنم
...كه به مردم ما نشان بده كه اون جنگ

 

- لذت بخشه؟
- تقريبا، قربان

ولي براي نشان دادن بيشتر وجوه
بيشتر ماجراجويانه آن

شما دنبال شخصيتي مي گرديد
كه كشور شما رو به طرف جنگ بكشه

 

بله، قربان

 

لارنس، كسيه كه دنبالش هستيد

 

بسه

 

تمومش کنید

 

افراد, به پیش

 

لارنس

 

خدای مهربان! خدایا

 

جیمینی! قبلا نديده بودم كسي با شمشير كشته بشه

چرا يه عكس نمي گيري؟

كاش مي گرفتم

 

به نظرت چطوره لارنس؟

 

من تو اين هستم؟

 

تو عكسش رو گرفتي؟

آره

 

داري از نه تا جونت زود استفاده مي كني

 

عجب همراهان فريبايي داري

اعودا؟

 

فكرش سنتيه، فكر مي كنه اين چيزها
پاكدامنيش رو از بين مي بره

اون فكر مي كنه تو يه جور دزد هستي

اشكال نداره ازت عكس بگيرم؟

 

- بسيار خوب
- باشه

پس راه بيفت

 

سرگرد لارنس

 

آره، اين همونيه كه من مي خوام

 

اين چپاول بايد متوقف بشه

اين مرسومه

اين سرقته، و دزدي دزد پرورش مي ده

من اين رو به اعودا نمي گم

 

- اين حقوق اون هاست، سرهنگ
- حقوق

بله، آيا سربازان انگليسي حقوق نمي گيرند؟

 

- اون ها وقتي حقوق گرفتند بر نمي گردند خانه
- آن ها آزاد نيستند كه بروند

 

خوب اينم يه گروه ديگه كه
تو فكر مي كردي اين آخريشه

اونا بر مي گردند

 

ميگه بر مي گردند، درسته؟

امسال نه، لارنس

 

ببين، لارنس، چند نفر ديگه براي تو باقي مونده؟
دويست نفر؟

- كمتر
- خوب، پس چي؟

من گفتم، بر مي گردند

 

بد جوري زخمي شدي؟

 

اصلا آسيب نديدم

مگه نمي دونستي؟ اونا فقط مي تونند
من رو با گلوله طلايي بكشند

 

اين مال بچه ها است
من خودم رو آماده كردم كه دوباره ياد بگيرم

- تو از اينها چي ياد مي گيري؟
- سياست

 

تو در اين كشور دموكراسي خواهيد داشت؟
يا مجلس خواهيد داشت؟

 

موقعي به اين سوال پاسخ مي دهم كه
كشوري داشته باشم

 

خوب جواب دادم؟

تو در واقع بدون گفتن چيزي پاسخ دادي
به اين ميگن سياست

 

تو زود ياد مي گيري

 

معلم خوبي داشتم

 

آره

 

- زخمت چطوره؟
- خوبه

،قبل از اينكه از یه حال اساسی برگردم
...که خیلی خوشحالم میخام اینکارو بکنم

از تو دو سوال رك داشتم؟...

من خوشحال ميشم از تو سوال بي پرده اي بپرسم

يك

به نظر تو اين مردم اميدوارند از اين جنگ
چي بدست بيارند؟

اميدوارند كه آزاديشون رو بدست بيارن

 

آزادي

 

"اميدوارند كه آزاديشون رو بدست بيارن"

- در هر دقيقه يكي متولد ميشه
- اون ها آزادي رو بدست ميارن

 

من میخوام اون رو بهشون ميدم

 

- سوال دوم؟
- ...خوب مي خواستم بپرسم

 

براي شخص تو چه چيزي در صحرا است...
كه برات جالبه؟

 

تميزه

 

...خوب، حالا

 

...خوب اين پاسخ روشني بود

...مي تونم

 

...يه عكس براي خداحافظي بگيرم؟

 

من به مث بوداد دو تا گوسفند به خاطر اين دادم

يه ساعت در ازاي دو گوسفند

 

چه معامله اي عادلانه اي

عادلانه؟ من ازش دزديدم

 

آشغاله

 

بايد يه چيز پسنديده پيدا كنم

پسنديده؟

 

سال داره تموم ميشه، برايتون

 

بايد يه چيز پسنديده پيدا كنم

 

حالا مي تونيد قطار من رو منفجر كنيد

حالا چيكار مي كني؟

حالا من مي روم خانه
اون‌ها سرگرمي‌هاي من رو ميارن

 

اون ها سرگرمي من رو هم ميارن، مي بيني؟

سرگرد لارنس اين زمستان اردو مي زنند

ولي تو ميري خونه چون چيزي رو كه
مي خواستي بدست آوردي، درسته؟

البته، وقتي كه لارنس هم چيزي رو كه مي خواد. بدست بياره، ميره خونه

،وقتي تو هم چيزي رو كه مي خواهي بدست بياري
به خونه ميري

نه من اين كار رو نمي كنم، اعودا

 

پس تو احمقي

 

شايد باشم
ولي سرباز فراري نيستم

 

...از خدا تشكر كن، برايتون

كه وقتي تو رو احمق خلق كرد...
به تو چهره يه احمق رو داد

 

تو آدم رذل احمقي هستي

 

،من بايد برم لارنس
قبل از اينكه دستم به خون يه احمق آلوده بشه

 

انگار با آجر ديوار حرف مي زنم

 

خوب حالا چيكار مي كني؟ چيكار مي توني بكني؟

 

من به شمال ميرم

 

اين چيزيه كه النبي مي خواد

النبي ميخواد ارتش عربي
پشت درا برسه

پس من مسیر اونجا رو پیش مي گيرم

 

به النبي بگو عجله كنه، يا قبل از اينكه
اون به اورشليم برسه ما تو درا هستيم

نيستم؟

 

قطار فرج

 

باشه لارنس

 

خودت رو مخفي كن دوست من

 

چاشني

 

خيلي خوب، يكي ديگه بيار

- ...متاسفم لارنس، من گذاشـ
- وقت زياد داريم، يكي ديگه بيار

 

فرج؟

 

- چي شد؟
- چاشني، يه چاشني

 

نگاه کن لارنس، اون نمي تونه سواري كنه

 

اگر زنده بگيرنش مي دوني كه باهاش چيكار مي كنند

 

داوود از دستت عصباني ميشه

 

سلام من رو بهش برسون

 

حالا چيكار مي كني؟

 

به شمال مي رم

با بیست نفر؟

 

ميگي چيكار كنم؟

 

تو چه پيشنهادي داري؟

 

براي اون ديگه نفرات زيادي باقي نموندند

در واقع دروغ گفت

 

بله و نه، اون وقتي كاري رو انجام نداده
ادعاي انجامش رو نمي كنه

پس ارتش اعراب به شمال مي رسه

 

- نه در اون مورد دروغ گفته قربان
- مي دوني چرا؟

- فكر كنم اون ارتش خودش باشه
- اون ارتش ملك فيصله

 

تو فكر مي كني اون خودش رو عرب فرض مي كنه، هری؟

 

نه

 

من فكر مي كنم اگر مي تونست
اين كار رو مي كرد

 

- ولي به عقیده من نه
- مهم نيست، فقط کنجکاو بودم

 

مهم اينه كه من باورش دارم

ترك ها باورشون شده

براي اون 20 هزار پوند جايزه گذاشتند

 

یا بهشت موعود

- نمیشه گفت زیاد زنده میمونه
- ...هر چیزی ممکنه، خوب اون مرد شجاعيه

حتماً، حتماً، اگر اون با پنجاه نفر به سمت شمال ميره
عقلش رو از دست نداده

 

فكرش رو بكن اگر براي من
چنين جايزه اي مي گذاشتند

 

سال ديگه چي؟ اون ها باز هم بر مي گردند؟

تعجبي نداره

- اونا فكر مي كنند اون يه جور پيامبره
- اون ها يا خودش؟

 

- حالا مي تونم حرف بزنم؟
- بله

 

اگر يكبار ديگه شكست بخوري، تنها مي گذارنت

 

- خودمو نمیگم
- بقیه هم نمیگم

پس ميگي عاشقتند

دلیل دیگه ای که باهاشون هم قصد باشی

بهشون كاري رو كه مي تونند انجام بدهند بگو
ولي اين كار رو نمي كني

اونا بايد تو كوه حركت كنند، روي آب راه برن

درسته، درسته

 

تو كي هستي كه بدوني چه كاري ميشه كرد؟

اگر به حرف تو بوديم الان
توی ينبو بوديم

 

هر كاري ازشون بخوام انجام شدنيه
اونا ميدونند، اگر تو نمي دوني

 

تو فكر مي كني من مثل بقيه هستم؟

 

اینطوره؟

 

دوستان من كه همراه من روی آب راه ميان؟

 

- كي با من به درا مياد؟
- درا الان يه پادگانه

تو مي خواي 20 نفر رو جلوي 2 هزار نفر ببري؟

- اگر مجبور بشم خودم ميرم
- چرا؟

...چون به ژنرال هاي انگليسي گفتم

وقتي اون ها در اورشليم بودند...
جنبش عرب در درا خواهد بود

...پس شايد تو اينجايي

 

براي ژنرال هاي انگليسي...

 

كي اين حرف رو مي زنه؟

شايعه شده

 

اين گفتگو نيست

اوه، گفتگو

...امروز بعد از ظهر من جنبش عرب رو به درا مي برم

وقتي اعراب در حال گفتگو هستند...

 

مي توني توی يه شهر عربي شبيه اعراب باشي؟

بله، اگر بهم چند تا لباس كثيف قرض بديد

 

اين ديوانگيه

 

دنبال چي مي گردي؟

يه راهي كه خودم رو نشون بدم

پروردگارا از او بگذر

 

- نمي بيني چطوري بهت نگاه مي كنند؟
- آروم باش علي، من نامرئي هستم

ايست

ادامه بده

- ايست
- به راهت ادامه بده

 

تو و تو

 

تو

 

تو چشمان آبي داري

 

- گفتم تو چشمان آبي داري
- بله افندي

- تو قرقيزي هستي؟
- بله افندي

 

چند سالته؟

بيست و هفت سال افندي

فكر مي كنم

پیر تر به نظر میای
تو تجربه زيادي داري

 

چهره جالبي داره

 

اطراف من پر از احشام

 

چهره جالبي اين اطراف
از شکم خوکی های چاق نمیبینی

 

الان سه سال و نيم كه من در درا هستم

اگر اون ها من رو به بخش تاريك ماه
...مي فرستادند، بیشتر از این

تنها نمي موندم...

 

تو حتي نمي توني حدس بزني من
درباره چی حرف میزنم

نه افندي

 

مي توني؟

 

نه

 

...خیلی خوش شانس

خواهی بود...

 

اين كجا اينطوري شده؟

 

- اين قديميه، افندي
- نه تازه است

 

- تو سرباز فراري هستي؟
- نه، افندي

چرا، تو فراري هستي

 

ولي از كدوم ارتش؟

 

اصلا مهم نيست

يك مرد هميشه نمي تونه
اونيفرم به تن داشته باشه

 

پوست تو خيلي لطيفه

 

بزنيدش

 

به من نگاه كن

 

بخواب

 

بخور

 

تو مثل بقيه، يك بدن داري

 

خوبه

 

بعد بخواب

 

بهتري؟

 

خيلي بهترم، تو درست مي گفتي

اسراحت، استراحت كن، ياد نگرفتي؟

 

اوه، چرا خوب ياد گرفتم؟

 

من دارم ميرم، علي

 

- چرا؟
- چرا؟

 

آسمان ها

چرا؟

 

فکر کنم، این پایان منه

تحمل جنبش عرب چي؟

،من جزء جنبش عرب نيستم
من اصلا عرب نيستم

تو خودت گفتي، هر انسانی
هر چي كه بخواد مي تونه باشه

متاسفم، فكر مي كردم اين حرف درسته

تو ثابتش كردي

نگاه كن، علي، ببين

اين منم، چه رنگيه؟ اين منم

 

و هيچ كاريش نمي تونم بكنم

تو خودت گفتي، انسان هر كاري بخواد مي تونه بكنه

 

...مي تونه

ولي نمي تونه خواسته اش رو بخواد...

 

اين چيزيه كه تصميم مي گيره
اون چي بخواد

 

،شاید خوب بدونی
باید همه چیزو بهشون میگفتم

،باید بهشون میگفتم کی هستم
باید بهشون میگفتم تو کجا بودی

- من تلاش كردم
- هر مرد ديگري اين كار رو مي كرد

خوب، هر مرد ديگري مثه من هست

 

و مي خوام برگردم سراغ النبي تا يه كار
...ديگه بهم بده

...كه هر مردي بتونه انجام بده

النبي الان تو اورشليمه

- من مراحل رو ساده مي كنم
- تو؟

 

اوه بله هموار سازي راه

 

...ببين، علي من راهي رو پيدا كردم كه

...به سادگي...

 

بتونم خوشبخت باشم...

 

اين رو مي تونم با خودم ببرم؟

 

اين تميز نيست

نه، ولي گرمه

...و اينها

،تا اینجا رهبریشون کردی...
براشون اهميت قائل نيستي؟

 

تو رهبريشون كن، اون ها متعلق به تو هستند
به مردم خودت اعتماد كن

 

و بذاريد من برگردم پيش مردم خودم

 

- ميگم كه، اون برگه هاي سپاس رو فراموش نكني
- بسيار خوب

 

اشكال نداره به شما ملحق بشم؟

 

مفتخرم قربان

 

- خوشحالم كه برگشتم
- ما هم خوشحاليم، قربان

 

- اونجا چه خبره قربان؟
- كجا؟

- عربستان؟
- خوب، بله، قربان

خبر زيادي نيست، موقع بد سال
اينجا چي؟

ما داريم اينجا جا مي افتيم
ما يه زمين اسكواش ساختيم

خیرش رو ببینید

 

خوب، من اونجا بايد برم بالا

 

اين رو قرض كردم، مال خودم رو ازم دزديدند

كله سياه هاي لعنتي

 

بله، ممكنه

 

زمين اسكواش مباركتون باشه

 

يه كم چاق شده، نه؟

 

صبح بخير

- صبح بخير، قربان
- خوش آمدي

- من به شما ايمان دارم، قربان
-ًنه، اینطور واقعا

 

سلام

 

صبح بخير، به موقع رسيدي

 

لارنس

 

يا بايد بگم سرگرد لارنس؟

 

قربان

 

خوب ژنرال، من بايد برم

...سرگرد لارنس بي ترديد گزارش كرده که سبب بشه

...درباره مردم من و ضعفشون...

و اينكه لازمه كه اون ها در كانون توجهات بريتانيا...
باقي بمونند

 

و همینطور كانون توجهات فرانسوي ها
ما فرانسوي ها رو نبايد فراموش كنيم

من به شما گفتم، چنين معاهده اي وجود نداره

بله ژنرال، شما با شجاعت دروغ گفتيد
ولي قانع كننده نبود

من مي دونم كه چنين قراردادي وجود داره

قرارداد، قربان؟

 

اون بهتر از شما اين كار رو مي كنه، ژنرال

ولي به هر حال، البته تقریباً اون يك عربه

 

تو واقعا نمي دوني؟

 

پس اين لعنتي چيه؟

 

اين درخواست من براي مرخص شدن از عربستانه

به چه دلیلی؟

مطمئني كه در مورد معاهده
اسكايز-پيكوت چيزي نشنيدي؟

نه

 

- مي تونم حدس بزنم
- حدس نزن، بهم بگو

 

...خوب، الان

آقاي اسكايز يك خدمتگزار غير نظامي انگليسيه

موسيو پيكوت هم يك خدمتگزار غير نظاميه فرانسويه

اين آقايون با يكديگر ملاقات كردند
...و به توافق رسيدند كه بعد از اين جنگ

فرانسه و انگليس، فرمانروايي تركيه...
رو با هم تقسيم كنند

كه شامل عربستان هم ميشه

اون ها يك موافقتنامه امضاء كردند نه معاهده، قربان

يه موافقت نامه به اون نيت

 

ممكنه در بين دزدها افتخار وجود داشته باشه
ولي در بين سياستمداران وجود نداره

و بياييد خشم خودمون رو نشون ندهيم

شما شايد نفهميده اید ولي
شما قطعا ترديدهايي داشتيد

 

اگر ما دروغ گفتيم، شما حرفهاي ضد و نقيض زديد

و كسي كه مثل من دروغ ميگه
كم پيش مياد حقيقت رو مخفي كنه

ولي كسي كه حرفهاي ضد و نقيض مي زنه
يادش ميره چه حرفي رو كجا زده

 

حقيقت اينه كه من انساني معمولي هستم

 

شايد اين رو به من بگي درايدن

 

و من يك شغل معمولي مي خوام، قربان

اين دليل من براي كناره گيري كردنه

 

اين شخصيه

- شخصي
- بله، قربان

شخصي؟ تو داري به عنوان
افسر وظيفه خدمت مي كني

و در واقع يكي از افسران ما
با مسئوليت حساس هستي، ديوانه شدي؟

نه، و اگر اشكالي نداره
ترجيح مي دم ديوانه نشم

اين هم يه دليل ديگر منه

نگاه كن، من دارم تمام فشارمو ميارم تا
...شونزدهم ماه آينده بريم دمشق

...و تو جزء اين برنامه هستي

 

مي توني درك كني؟ تو بخش
مهمي از اين فشار هستي

من نمي خوام بخشي از فشار بزرگ شما باشم

 

پس دوستان عربت چي؟

من دوست عربي ندارم، من نمي خوام دوست
عربي داشته باشم

تو چي مي خواي، لارنس لعنتي؟

به شما گفتم
فقط سهم ساده ام از انسانيت

- لارنس
- بله؟

 

هيچي، ببخشيد كه صحبت رو قطع كردم قربان

اشكال نداره، ممنونم آقاي درايدن

ممنونم، قربان

 

چرا ما نه؟

 

پشتت خوني شده

 

- دكتر مي خواي؟
- نه

 

به من بگو چه اتفاقي افتاد

 

اونجا چی شد، حرف بزن؟

 

- هيچي
- مگه ميشه

- نه، واقعاً، هيچ اتفاقي نيفتاد
- مرده دچار مشكل شده؟

من هم همين انتظارو داشتم، ما
همگي مشكل داريم، زندگي دنيايي از مشكلاته

به من بگو اگر دچار مشكل شده
من از اين يارو چيزي مي خوام

- چه چيزي ادعا داری؟
- من اون بچه رو تبديل به يه قهرمان كردم

بعد از جنگ هر كاري دلش مي خواد بكنه

بله، خوب به هر حال اون الان مي خواد
يه نفر ديگه باشه

 

ميشه لطفا اجازه بديد رد بشم؟

 

فرار كن، درايدن، فرار كن

هميشه فرار مي كني، درسته؟

خوب، بعدا بهت مي گم

اونجا يه اختلال مزاج در حال پيش اومدنه

...يكي از اون ها خيلي عصبانيه، کاریشم نمیشه کرد

و ديگري كاملا بي پروا...

 

...من فكر مي كنم اسم تو خيلي رايجه

 

...وقتي كه به موزه جنگ بري كه بفهمي النبي
كي بود

 

تو عجيب ترين آدمي هستي كه من تا بحال ديده ام

 

من رو تنها بذار

- من رو تنها بذار
- اين عاجزانه ترين حرفيه كه مي توني بزني

- میدونم که عادی نیستم
- من اینو نگفتم

خيلي خوب، من فوق العاده ام

 

چه سودي داره؟

همه مردم داراي سرنوشت نيستند، لارنس

اين براي انسان خيلي وحشتناكه
كه وقتي مجبوره، شكست بخوره

از روي تجربه اين حرف رو مي زني؟

نه

پس داري حدس مي زني

 

شايد اشتباه مي كني

چرا شايد؟ ما هر دومون
مي دونيم كه دارم درست مي گم

 

- بله، گفتم بله
- ...به هر حال

 

- شانزدهم؟
- مي توني از پسش بر بياي؟

من پول زيادي بهت مي دم

- توپخانه؟
- نمي تونم

 

اونا براي پول نميان، بهترين هاشون رو مي گم

اون ها براي دمشق ميان

 

كه من دارم بهشون ميدمش

 

اين تنها چيزيه كه مي خوام

 

تنها چيزي كه تو مي خواي يه كسي كه
حقوق ترك ها رو ثابت نگه داره

ولي من دارم دمشق رو اشغال مي كنم
ما قبل از تو به اونجا مي رسيم

و وقتي اونجا رو گرفتيم، ازش حفاظت مي كنيم

به سياستمدار ها بگو كاغذهاشون رو آتش بزنند

عادلانه است

 

عادلانه؟ عدل اينجا چه کاری باهش داره؟

 

اين اتفاق مي افته

 

من بايد پول زيادي بخوام

 

فراهم ميشه

 

نه اونقدر

 

بهترين هاي اون ها به خاطر پول نميان

 

اون ها به خاطر من ميان

 

عكس نگير

به خاطر تو نيست، به خاطر سرگرد لارنسه

اون براش اهميت نداره كه عكسش رو بگيرند
اصلا براش مهم نيست

خوب، فقط يه لارنس وجود داره

 

از وقتي كه سرهنگ لارنس برگشته، تو ديديش؟

بله

- عوض شده، نه؟
- نه

اوه، من گفتم اون يه آدم ديگه اي شده

 

اون ژنرال ترك تو دمشق باهاش چيكار كرده؟

 

بعد از درا اون تغيير نكرده بود
همون آدم بود، فقط بيشتر فروتن شده بود

 

ژنرال انگليسي باهاش تو اورشليم چيكار كردند؟

من رو بگرد. از لارنس بپرس

- پرسيدم
- چي گفت؟

خنديد

 

به من گفت كه حارث رو اينجا جمع كنم

 

به من پيشنهاد پول داد

گرفتي؟

 

نه، ولي خيلي ها گرفتند

 

- اين چيه؟
- اين محافظ منه

 

هر آدمي يه قيمتي داره

- من هم يه قيمتي دارم
- ولي اينها آدم كشند

شيوخ اينها رو دار مي زنند

اينها آدم هاي من هستند

 

لارنس، تو مي دوني اينها هيچ كدوم ربطي
به جنبش عرب ندارند

- تو، قيطان از حلب هستي؟
- شريف؟

- به كدوم طرف ميريم؟
- به دمشق، شريف

آره، ولي براي چي؟

به خاطر لارنس، شريف

 

- اينها رو تو آوردي؟
- من نيمي از افراد رو آوردم، علی

اين دفعه فرق مي كنه
اينها آدم هاي معمولي نيستند

من آدم عادي لازم ندارم

 

دمشق

!دمشق!دمشق

 

خیلی خوب آقايون، سواره نظام به سمت مزريل و درا رفته

خيلي خوبه، در هر حال. در واقع خیلی خوبه، حالا نوبت شماست

اگر دشمن در هر صورت عقب نشيني كنه
...كه ما حدس مي زنيم

اين اتفاق بيفته

...اون نمي تونه از مولود خيلي دور باشه

 

كه در چنین حالتی مي تونم...
تا حدود ساعت 9 صبح فردا بهش برسم

خيلي خوبه، فليپ

اينها هم آخرين نيروهاي پشتيباني هستند

ولي مولود، مي تونه تفنگداران رو
تا چهارشنبه به اونجا برسونه

 

در حال حاضر اشكال نداره، الان توپخانه مساله مهمه

سوالي نيست؟

،اين ارتش عرب در سمت راست رو
چه كساني تشكيل مي دهند؟

 

سواره نظام نامنظم، قربان، در حدود دو هزار نفر

الان كجا هستند؟

 

- فقط وقتي ميشه گفت كه همراهشون باشي
- پس با اون ها باشيد، من مي خوام بدونم

بزنشون، چارلي

 

بزنشون

 

خدا به كسي كه اون زيره رحم كنه

ترك ها هستند

خدا بهشون رحم كنه

 

خوب، چیزی جلو دارش نیست، اون كارش رو خوب بلده

جسوره؟

بيشتر از جسوره، قربان

طعمه دقيقا لای دندوناشه

میگم، فكر كنم اون زودتر از ما به دمشق مي رسه، قربان

 

- ...مگر
- مگر چي؟

خوب، يه ستون از ترك ها در جلوش هستند
بيرون مزريل

- ترك ها تو مزريل چيكار دارند؟
- يه تیپ هستند، قربان

 

مي تونم حدس بزنم الان كجا هستند

 

كسي رو زنده نذار

 

دمشق، لارنس

 

لارنس، اين كار رو نكن

 

دور بزن
دمشق لارنس، دمشق

 

كسي رو زنده نذار

 

اينجا روستاي طلال بوده

 

طلال

 

كسي زنده نمونه

 

خداي من

 

خدايا

 

بسه، بسه ديگه، جلوشون رو بگير

 

سرهنگ

 

سرهنگ لارنس

 

يا عيسي مسيح

 

متعجب شديد، آقاي بنتلي؟

 

حتما مي دوني كه اعراب
مردمي وحشي هستند

وحشي و بي رحم

 

پس اون ها كي هستند؟

 

اوه، اي مردك فاسد

 

بذار اون عكس متعفن فاسدت رو بگيرم

 

براي روزنامه هاي فاسد متعفن

 

لارنس، اينها دیشب از دمشق رسيده اند

دمشق

ببر براي شريف علي

بهش بگو

 

يادش بيار

 

- النبي تو دمشقه؟
- نزديكه

 

اين رو به شريف علي بگو

 

هنوز نرسيده است

 

با احترام ژنرال

پيش فنگ

 

به دست فنگ

 

لارنس پشت سرِ، قربان

تمام شهر با پرچم هاي اعراب پوشيده شده

 

- كي؟
- يك شبانه روز قربان

يك شبانه روز اونا اينجا بودند

اون ها شهر رو اشغال كردند، اون ها اين كار رو كردند

اون فرماندهان خودش رو در
ساختمان فرمانداري جمع كرده

 

غير از فرمانداري؟

...تلفنخانه، پستخانه، نيروگاه

بيمارستان ها، آتش نشاني...
همه چيز، قربان

...اون ها خودشون رو شوراي ملي عرب نامگذاري كردند

و الان در فرمانداري هستند...

خوب، اونا كبوتر خودتن هري

 

چيكار بايد بكنيم؟

از اونجا زود بيرونشون كنيد، قربان

 

نظر تو چيه، درايدن؟

 

مگر اینکه طالب يه شورش تمام عيار هستيد
اين كار رو بكنيد

 

- پس چي؟
- فيصل كي به دمشق مي رسه؟

با يه قطار مخصوص تا دو روز ديگه

دو روز

دو روز زماني بود كه تو خواستي
نمي تونستم بيشتر از اين بيرون نگهش دارم

- كافي نيست؟
- چرا

- امپل، من بايد فكر كنم
- نمیتونیم هيچ كاري نکنیم

چرا كه نه؟ اين هميشه مي چسبه
يه چيزي بيار بنوشيم، تريسي

و در ضمن تريسي، تمام واحدها تا دستورات بعدي
استراحت كنند

حتي واحد هاي فني؟

البته واحد هاي تخصصي

بله قربان

 

همینطور واحدهاي پزشكي، قربان؟

متاسفانه، بله هري

واحدهاي پزشكي هم همين طور

 

...ما اينجا

...نه حارث هستيم، نه حويتات...

...يا نه هر قبيله ديگري، ما عرب هاي...

شوراي عرب هستيم، به فرمان ملك فيصل...

اون به من بي احترامي كرد

 

شريف علي گفت كه
...تلفن ها در اختيار حويتات است

...و اون ها دست از كار كشيدند، و حقیقت داره

 

اون ها كار نمي كنند
چون بهشون برق داده نشد

برق در اختيار حارثه

 

اگر جواب بدي، خونريزي ميشه

 

ببين كي داره در مورد خونريزي حرف مي زنه؟

 

من از اعودا ابوطاي عذر مي خوام

فروتنانه؟

فروتنانه، حارث؟

بله، با فروتني

اين يه حقه جديده

 

چرا اونجا برق نبود؟

 

من تو اون نيروگاه بودم لارنس

در اونجا سه تا دستگاه بزرگ بود

منظورش ژنراتوره

 

خوب

يكيشون داشت مي سوخت

اون ها خيلي بزرگ بودند، ولي به كار نمي اومدند

همه دستگاه ها اينطوري هستند

بذاريد بسوزند، تلفن به چه كار مياد؟

 

- نياز قطعي است
- اون موقع به مهندسين انگليسي احتياج پيدا مي كنيم

نه، مهندسين انگليسي رو بياريد
و مي بينيد كه دولت انگليس وارد ميشه

...بگير

 

آتش داره گسترش پيدا مي كنه

- كجا؟
- در محدوده جينسي

- اون محدوده مهم نيست
- آتش گسترده ميشه

پس از آتش نشاني استفاده كنيد

،سعی كرديم استفاده کنیم
ولي آب فشار نداره

پس بايد آب رو حمل كنيد

- رئولا آب حمل نمي كنه
- پس به چه دردي مي خورند؟

 

امروز عصر درخواست ها رو خواهيم شنيد

 

امروز عصر

 

- بعد از جنگ مي خوام اين كار رو شروع كنم
- قطعا بايد يه كاري كنيم، قربان

- اين ورزش پيرمردها است
- آيا شما پيرمرد هستيد قربان؟

تنها چيزي كه مي تونم بگم، اينه كه مسئوليتم سنگينه، قربان

 

ببخشيد، قربان

 

شايد از لامپ باشه

 

نه، قربان

از برقه

 

دارند ميروند

 

دیگه، خودشه

 

بدبخت ها، منظره جالبيه، نه؟

 

ولش كن لارنس، با من بيا

- كجا؟
- برگرديم

 

من از درون تو خبر دارم

 

اين چيه؟

 

اينه؟

 

من بهت مي گم اين هيچي نيست

 

اين خونه؟

 

صحرا جان هايي رو تا به حال گرفته
كه فكرش رو هم نمي توني بكني

 

دعا مي كنم كه صحرا رو ديگه هيچوقت نبينم

 

خدايا صداي مرا بشنو

 

تو مياي، صحرا فقط براي تو مونده

 

تو چي؟

 

نه من بايد اينجا بمونم و سياست رو بياموزم

 

چه كار پستي

 

من وقتي تو رو ديدم هيچوقت فكرش رو نمي كردم

 

تو به سختي تلاش كردي كه دمشق رو به ما بدي

چیزیِ که براش اومدم

 

...و بعد

 

يه چيزي خواهد شد...

بله

 

بيشتر

 

- اون دوست توـه؟
- دستت رو بنداز

- تو دوستش داري؟
- من ازش مي ترسم

پس چرا گريه مي كني؟

...اگر من ازش بترسم، كسي كه دوستش دارم

...پس اون چقدر بايد از خودش بترسه
كه از خودش هم متنفره؟

دستت رو بكش حويتات

 

پس هنوز سياست رو خوب ياد نگرفتي

نه هنوز

خوب، اينها حقه هايي قديميه، و من هم سگي پير

 

و خدا را خوش می‌آد

 

...و يه چيزي رو بهت بگم

عرب بودن خيلي سخت تر از اينيه كه...
تو هستي، حارث

 

در تمام اين سال ها، چنين چيزي نديدم

اين مربوط به حوزه قضايي شوراي عربي ميشه

من فكر مي كنم تحت اين شرايط من بايد
بی درنگ اقدام كنم قربان

تحت هر شرايطي در کل شما بايد از دستوراتتون
پیروی كنيد

نه، قربان، اين كار رو نمي كنم

 

خودت رو كنترل كن

 

حالا، به فرمانداري برو و ببين چي ميگن

 

ما هر كاري كه مي تونستيم
در بيمارستان هاي شهر كرديم

ولي شما بيمارستان هاي نظامي ترك ها رو
فراموش كرديد

اون ششصد تخت خواب داره در حدود دو هزار
نيروي ترك زخمي داريم

 

كه حاصل شوراي گرانبهاي عرب شماست

 

چطوره؟

 

!این ظالمانه است

 

!ظالمانه است

 

!اي كله سياه كثافت

 

دوست من لارنس، اگر بتونم اين طوري صداش كنم

"دوست من لارنس"

چند نفر اجازه دارند از اين اصطلاح استفاده كنند
چه افتخاري

اون براي آباداني كشورش تلاش كرده

اون براي خانه هاي قديمي
سوري نگرانه، درسته؟

...در حال حاضر، اون فكر و ذكرش صيد قزل آلا

...و فعالیتهای یک جنتلمن انگلیسی‌ست

قربان، اون من هستم كه داريد توصیف مي کنيد
نه سرهنگ لارنس

 

شما ارتقا درجه گرفتيد سرهنگ

بله، به خاطر چي؟

اين افتخار مال شماست، سرهنگ، سخت نگيريد

به عنوان يك سرهنگ به شما يك كابين اختصاصي
در سفر به ميهن خواهد داده خواهد شد

 

خوب، ممنونم

 

...خوب، ديگه

 

...خدا به همراهت

 

در اينجا ديگر چيزي براي يك جنگجو باقي نمانده

ما توقع زيادي داريم، كار مردان كهن

مردان جوان آتش جنگ را مي افروزند
...و افتخار جنگ

افتخار مردان جوانه‌ست...

رشادت و اميد مختص آينده است

و در آن هنگام مردان كهن صلح را برقرار مي كنند

 

و گناه صلح کردن گناه مردان كهن‌ست

بدگماني و تشويش

 

هميشه اين طور بوده

 

چيزي كه من به شما مديونم
قابل محاسبه نيست

 

نيروگاه، تلفنخانه، اينها چيزهاييه
كه من به شما واگذار مي كنم

پمپ و ماشين آلات بايد در نزد من بمونند

،اگر اون ها در اختيار شما باشند
ديگه آبي نخواهيم داشت

- من خوشحال ميشم به شما كمك كنم
- پس شما بايد پرچمتون رو بياريد پايين

من اين كار رو نمي كنم، و اگر افراد شما بخواهند اين
كار رو بكنند، افراد من مقاومت خواهند كرد

- افراد شما؟
- بسه ديگه

اين چيزيه كه طبعات خوشي نداره

...من مطمئنم كه دولت شما

...دوست نداره در كنفرانس صلح به عنوان متجاوز
شناخته بشه

 

من مي گم

 

لارنس، درسته؟

 

مي تونم دستان شما رو بفشارم، قربان؟

 

كه فقط بتونم بعدا بگم اين كار رو كردم

 

ما همديگر رو قبلا نديده بوديم؟

فكر نمي كنم، قربان

نه، نه، قربان، بايد اين رو به ياد مي آوردم

 

همه مي دونند كه شوراي عرب
با اسم ما قدرت رو به دست گرفت

اون ها قدرتي ندارند، همش توهمِ

توهمات مي تونند خيلي قوي باشند

...خصوصاً

 

...وقتي اون ها اين برگه رو ببينند

 

...دنيا از تصوير دمشق لذت مي بره

...كه توسط ارتش اعراب آزاد شده

 

بهتره كه به شما يادآوري كنم
به وسيله يك افسر وظيفه بريتانيايي

 

اوه، پس لارنس يه شمشير دولبه است

ما هر دومون به يك اندازه دوست داريم از دستش
خلاص بشيم، درسته؟

 

من فكر مي كردم خودم آدم سرسختي بودم، قربان

 

شما به سختي خصوصيات يك سردار رو داريد

 

من بايد پادشاه باشم

 

ببخشيد قربان

 

خوب؟

 

...خوب

...به نظر مي رسه بايد يه دستگاه آبرساني آب...

با پرچم عرب نصب شده روي اون داشته بشيم...

فكر مي كني، ارزشش رو داشت؟

به من ربطي نداره، خدا رو شكر كه من يه سربازم

بله، قربان

باز هم ميگي

...من شك دارم

 

...كه شما طراح اصلي اين مصالحه باشيد

- شما چي فكر مي كنيد؟
- من، عاليجناب؟

 

در تمام مدت من واقعا دوست داشتم
مي تونستم سر چشمه هاي تونبريج مي موندم

 

خوب قربان، داريم ميريم خونه

 

ميهن، قربان